افسانه چروکی دو گرگ یا نیروهای درونی ما

نویسنده: Louise Ward
تاریخ ایجاد: 3 فوریه 2021
تاریخ به روزرسانی: 26 مارس 2024
Anonim
افسانه چروکی دو گرگ یا نیروهای درونی ما - فرهنگ
افسانه چروکی دو گرگ یا نیروهای درونی ما - فرهنگ

محتوا

افسانه چروکی درباره دو گرگ از نبردی مستمر بین دو نیرو در درون ما حکایت دارد. این درگیری بین طرف تاریک ما (گرگ سیاه) با جنبش درخشان و نجیب ما (گرگ سفید) است. این دوگانگی بین خوب و بد ، بین شادی و غرور ، گناه و فروتنی ، بسیاری از ما را مشخص می کند.

شاید این داستان را قبلاً شنیده باشید. اگرچه در مورد اینکه این واقعاً یک افسانه چروکی است شک و تردید وجود دارد ، منابع خاصی در سنت شفاهی گروه های کوچک اجتماعی آپالاچیای جنوبی وجود دارد.

ادامه مطلب را بخوانید - و یک تغییر جالب

افسانه چروکی در مورد دو گرگ: درگیری نیروهای داخلی

چروکی یکی از اصطلاحاً "پنج قبیله متمدن" بود. آنها بدون شک به دلیل ثروت فرهنگی ، زبانی و سنتی خود شناخته می شوند ، یکی از فرهنگهای بومی هستند که بیشترین تأثیر را در جامعه غربی داشته اند. ما از بسیاری از داستان ها ، آیین ها و عرفان های آنها آگاهی داریم. آنها در کتابهای جالب مانند Cherokee Clans توسط پروفسور پلنگ یتس.


افسانه چروکی دو گرگ به عنوان بخشی از میراث بی نظیر آنها یکی از محبوب ترین ها است. داستان به عنوان یک درس عاقلانه از یک پیرمرد به نوه اش نقل می شود. او توضیح می دهد که هر روز یک نبرد وحشتناک بین دو گرگ در قلب همه انسانها به راه می افتد.

این دو حیوان نماد دو نیروی متضاد هستند. پیرمرد به نوه اش می گوید یکی شر است. عصبانیت است. این حسد ، حرص ، تکبر و حتی غم است. این احساس حقارت و منیت است. نیروی دیگر مهربانی ، شادی ، عشق ، امید ، آرامش ، فروتنی ، دلسوزی و البته آرامش است.

وقتی چروکی جوان از پدربزرگش پرسید کدام گرگ قصد دارد در آن جنگ پیروز شود ، در اکثر نسخه ها ، او پاسخ می دهد: کسی که برای تغذیه انتخاب می کنید برنده خواهد شد. اما نسخه دیگری نیز وجود دارد ، شاید بسیار جالب تر نیز باشد.


این جایی است که جنگجوی پیر چروکی به نوه اش می گوید که هر دو باید پیروز شوند. زیرا جنگ مسئله قدرت نیست بلکه تعادل است. ما باید به دو گرگ غذا بدهیم زیرا به هر دو گرگ نیاز داریم. ما باید هر دو را در مسیر درست هدایت کنیم ...

فقط به یک گرگ غذا ندهید: هر دو باید حضور داشته باشند

در زندگی ما لحظاتی وجود دارد که احساس می کنیم روی یک غلتک کوچک هستیم. همه چیز بالا و پایین است. لحظاتی وجود دارد کهما از لذت بی اندازه و لحظاتی لذت می بریم که تقریبا بدون اینکه بدانیم چرا ، ناملایمات ، غم ، عصبانیت و ناامیدی بر ما فرو می ریزد.

زندگی می تواند شاد یا غم انگیز ، خیرخواهانه یا بی رحمانه باشد. انسانها داستانهای پیچیده ای از عشق و نفرت ، آرامش و از دست دادن می بافند. ما می دانیم که به طور موثر ، در درون ما همیشه دو نیروی متضاد وجود دارد که ما به طور کامل قادر به کنترل آنها نیستیم. آنها در داخل ما نبردهای شدیدی می کنند.

این افسانه چروکی در مورد دو گرگ توضیح می دهد که این امر در مورد تغذیه یک گرگ و گرسنه کردن دیگری نیست. انسانها اساساً از یک ساخته شده اندیینگ و یانگ این یک دوگانگی است که به دور از دور انداختن یا پنهان کردن بخشی از ما ، باید آن را در نظر بگیریم ، قابل مشاهده و کنترل کنیم تا در تعادل زندگی کنیم.



 

یافتن هماهنگی داخلی

جنگجوی پیر به نوه اش می گوید اگر او تصمیم بگیرد فقط گرگ سفید را تغذیه کند ، گرگ سیاه در هر گوشه ای پنهان می شود و او را ساقط می کند هر زمان او را ضعیف یا بی احتیاط دید. جنگجوی پیر می گوید ما نباید آن حیوانی را که مانند شب تاریک است تحقیر کنیم.

زیرا ما باور کنیم یا نکنیم ، گرگ سیاه همچنین دارای بسیاری از ویژگی های خوب است: عزم ، سرسختی ، شهامت ، تفکر استراتژیک ... بعضی از آنها فضیلت هایی است که گرگ سفید فاقد آنهاست. تغذیه هر دو به ما اجازه می دهد تا از بهترین ها استفاده کنیم. این بهترین نسخه آنها را بهبود می بخشد ، نیازهای آنها را شناسایی می کند و ما را برای زندگی هماهنگ آموزش می دهد.

ترس هایمان را گرسنه نکنیم. همیشه بهتر است آنها را بشناسیم ، درک کنیم و تغییر شکل دهیم. بگذارید عصبانیت ، عصبانیت یا ناراحتی خود را گرسنه نگذاریم. بگذارید آنها را گوشه ای نکنیم. ممکن است آنچه را که می خواهند به ما بگویند بشنویم. آنها می توانند به ما درس های ارزشمندی بدهند که چگونه هر روز کمی بهتر شویم.


همان طور که ما می توانیم ببینیم، افسانه چروکی از دو گرگ یک درس ارزشمند می آموزد در مورد تعادل و مدیریت عاطفی ما یاد می گیریم که توزیع هوشمندانه نیروها ، تغذیه هر دو گرگ ، زندگی بهتری به ما خواهد داد.